Institute Media software Zenith

حماسه ی اربعین

آیا
برای شرکت در این حماسه
دلیلی بالاتر از
یٰا لَیتَنٰا کُنّٰا مَعَکُم گفتنِ ″ولیّ‌″مان
می خواهیم...


* عزیزانی که إن شآءالله زائر می شوند، به نیابت از ولیّ‌مان حضرت آقا، قدم بردارند و زیارت کنند...

موسسه اوج
۱ نظر

شهید محمد منتظر قائم و واقعه طبس






محمد منتظر قائم در سال 1327 هجری شمسی در یک خانواده ی مذهبی و کم بضاعت در شهر فردوس به دنیا آمد. پس از پایان سوم دبستان به یزد نزد اقوام پدری خود رفت و در آنجا به ادامه ی تحصیل پرداخت. همزمان با قیام 15 خرداد، محمد همراه پدر، در صف مبارزه با طاغوت درآمد و به تکثیر و پخش اعلامیه های امام خمینی پرداخت. او با خلوص خاصی، عکس امام را به شیفتگان می رساند و با همکلاسی هایش، بی پروا علیه رژیم شاه بحث می کرد. محمد بعد از پایان دبیرستان به خدمت سربازی رفت و پس از پایان خدمت در شرکت برق توانیر مشغول به کار شد و همزمان با هدف برانداختن نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت اسلامی با تشکیل گروهی به مبارزه پرداخت. در سال 1351 هـ . ش، اعضای گروه شناسایی و محمد نیز دستگیر و زندانی شدند و محمد تحت شکنجه های وحشیانه ی مأموران ساواک قرار گرفت؛ اما جانانه در مقابل شکنجه ها مقاومت می کرد و شکنجه گران را به ستوه آورد. سرانجام پس از 15 ماه تحمل شکنجه و زندان، در حالی که هیچ اعترافی نکرده بود به ناچار او را آزاد نمودند. پس از آزادی از زندان همچنان به مبارزه ادامه می دهد و به همکاری با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که آن زمان وجهه ی خوبی در میان مردم داشت، پرداخت؛ اما بعد از انحراف و تغییر ایدئولوژی سازمان، رابطه ی خود را با آن قطع کرد؛ ولی همچنان به مبارزه علیه رژیم شاه ادامه می داد. محمد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، خود را وقف انقلاب نمود و به عنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران استان یزد انتخاب شد و مسئول بنیانگذاری و تشکیل سپاه یزد و تصفیه ی کمیته گردید. او سپاه را گسترش داد و با قاطعیت با ضد انقلاب به مبارزه برخاست. مشکل بزرگ آقای رئیس جمهور تلفن محرمانه ی ریاست جمهوری در کاخ سفید به صدا در آمد. منشی مخصوص رئیس گوشی را برداشت و با اضطراب به اتاق رئیس جمهور وصل کرد. مکالمه ی فرد ناشناس 20 دقیقه طول کشید؛ پس از پایان مکالمه، رئیس جمهور به سرعت از منشی خواست تا یادداشتی که در پاکت قرار داده شده را به ستاد کل بفرستد. پس از فرار آمریکایی ها از ایران، کاخ سفید اعلامیه ای به این شرح پخش کرد: «آمریکا در عملیاتی در صحرای طبس جهت آزادی جان گروگان های اسیر در ایران با شکست روبه رو شد و اسناد سری و مهمی در درون هلی کوپترها به جای مانده است». پس از اینکه مدت زمان کوتاهی از پخش این اعلامیه از جانب کاخ سفید سپری شد، به دستور مستقیم بنی صدر، که در آن زمان سمت فرماندهی کل قوا را داشت، هلی کوپترهای به جا مانده از عملیات آمریکایی ها بمباران شد و اسناد سری و مهم باقی مانده در آتش سوختند و محمد منتظر قایم ـ فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد ـ که در منطقه از هلی کوپترها محافظت می کرد، به شهادت رسید. شهادت محمد منتظر قائم به روایت همرزمان: ظهر جمعه پنجم اردیبهشت از ستاد مرکزی سپاه تهران ، با برادر شهید محمد منتظری قائم در یزد تماس می گیرند که خبر رسیده چند فروند هلیکوپتر آمریکایی مردم را در کویر به گلوله می بندد و یک آمریکایی زخمی شده هم ، در بیمارستان یزد است . بلافاصله در بیمارستانها تحقیق می شود و قسمت دوم خبر تکذیب می گردد ولی بعد از ساعتی از دفتر آیت الله صدوقی با سپاه تماس می گیرند که ، اینجا یک راننده تانکر است و ادعا دارد تانکر نفتش را آمریکاییها در جاده طبس آتش زده اند . در پی این گزارشات ، محمد تصمیم می گیرد که هر چه سریعتر به منطقه بروند و از نزدیک با حادثه برخورد نمایند. آخرین دستخط شهید نشان می دهد که وضع منطقه را حساس و حضور آمریکاییهای مسلح و مهاجم را بنا بر اخبار و گزارشات رسیده قطعی می دانسته است ، یکی از برادران پاسدار یزدی اینچنین گزارش می دهد : « وقتی قرار شد برویم محمد گفت : اول نمازمان را بخوانیم ... ما که نماز خواندیم و برگشتیم ، محمد هنوز در گوشه حیاط سپاه مشغول نماز بود . او نماز را همیشه خوب می خواند . اغلب ، در جمع ها ، او را به دلیل تقوایش ، پیشنماز می کردند . با اینهمه ، این بار نمازش حال دیگری داشت . بعد از آنکه تمام شد یکی از برادرها به شوخی گفت : \" نماز جعفر طیار می خواندی ؟ \" او با خوشحالی پاسخ داد : « به جنگ آمریکا می رویم . شاید هم نماز آخرمان باشد » در بین راه مثل همیشه شروع کرد به قرآن و حدیث خواندن و تفسیر کردن و توضیح دادن ، سوره اصحاب فیل را برایمان تشریح کرد و داستان ابرهه را ... و گفت ، آمریکا قدرت پیروزی بر ما را ندارد و به توضیح بیشتر مسائل پرداخت ، از احادیث نیز استفاده می کرد ... محمد شهید با آنکه یک فرمانده نظامی خوب بود ، یک معلم اخلاق و عقیده نیز بود . و با آنکه در مواقع لازم از قاطعیت و همچنین خشم و جسوری فراوان برخوردار بود اما در مواقع عادی از همه پاسداران متواضعتر و معمولی تر بود ، از اینکه به او به چشم یک فرمانده نگاه کنیم ناراحت می شد و با اینکه او می بایست بیشتر نقش فرماندهی ، و تصمیم گیری و طرح و نقشه را داشته باشد ولی علاوه بر آن همواره خود پیشقدم بود و بویژه در مواقع خطرناک حتما خودش نخست اقدام می کرد ، از خودنمائی بشدت پرهیز داشت ، حتی زیر گزارشات یا اطلاعیه هائی که اصولا با نام فرمانده سپاه اعلام یا ارسال می شود ، از نوشتن نامش خودداری می کرد ، کسی که وارد سپاه می شد امکان نداشت تا مدتی بفهمد او فرمانده ما هست . بیشترین کارها را خودش انجام می داد . اغلب شبها نیز بخانه نمی رفت و حتی بجای ما هم پست می داد ، غذا خیلی کم و ساده می خورد ، بیشتر روزه می گرفت ، روز قبل از شهادتش نیز که پنجشنبه بود ، روزه بود ... راه طبس را با اینکه خاکی و خراب است با سرعت بسیار زیاد طی کردیم . در راه از سرنشینان اتومبیلی که از آنجا گذشته بودند ، سؤال کردیم ، گفتند آمریکائیها یک تانکر را آتش زده مسافرین یک اتوبوس را گروگان گرفته و هرچه داشته اند برده اند. «وقتی که به چند کیلومتری منطقه ی فرود رسیدیم، حدود پانزده نفر از برادران کمیته ی طبس در آنجا بودند و عده ای از برادران ژاندارمری نیز در آنجا حضور داشتند که یکی از آنها گفت: «منطقه، مین گذاری شده و یک فانتوم به طرف ما تیراندازی کرده است». صبح زود چون از فانتوم خبری نبود به منطقه رفتیم و تعداد هشت جسد در آنجا یافتیم. افسر ژاندارمری، برای اطمینان، حکم مأموریت ما را که برای غرب کشور بود، نگاه کرد و به ما گفت: «تا فردا در اینجا نگهبانی دهید»؛ ما که می رفتیم یک ستوان گفت : چون فانتومها اینجا پرواز کرده اند ، می روم بی سیم بزنم به نیروی هوائی که بدانند نیروی خودی در منطقه هست . عده ای از پاسداران فردوس و طبس نیز با ما تا 100 متری هلیکوپترها آمدند ولی جلوتر نیامدند ، ولی ما جلوتر رفتیم . در این موقع متوجه ی طوفانی که حدود سه کیلومتر با ما فاصله داشت و معلوم بود که به سوی ما می آید، شدیم. در این لحظه فانتوم مزبور در بالای سر ما ظاهر شد، وقتی طوفان شروع شد، مأموران ژاندارمری منطقه را ترک کردند؛ ولی ما پنج نفر پاسدار یزدی و برادران کمیته ی طبس باقی ماندیم. طوفان رسید و ما در میان طوفان حرکت کردیم تا اینکه به منطقه ی فرود هلی کوپترها رسیدیم. دو فروند هلی کوپتر در یک طرف جاده و چهار فروند در طرف دیگر جاده قرار داشت، یکی از هلی کوپترها در حال سوختن بود و یک هواپیمای چهار موتوره نیز در کنار آن می سوخت. ما در وسط جاده از اتومبیل پیاده شدیم و برای شناسایی به طرف آنها حرکت کردیم...» محمد شهید بدقت مراقب مین گذاری یا هر نوع تله انفجاری بود به موتورها و جیپ آمریکایی رسیدیم اول محمد موتورها را بررسی کرد وقتی مطمئن شد که مواد منفجره به آن وصل نیست رفتیم و آنها را روشن کردیم و با هم کنار جاده آوردیم ، همچنین جیپ را . شهید محمد خوشحال و خندان گفت : « خوب اینهم 5 هلیکوپترهایی که در کردستان از دست دادیم خدا رسانده است . » و خودش به سمت یکی از هلیکوپترها رفت . طوفانی که مدتی قبل آغاز شده بود کاملا برطرف شده بود و هوا صاف بود . «... فرمانده ما خیلی با احتیاط داخل یکی از هلی کوپترها شد. پشت سر او من هم داخل هلی کوپتر شدم... یک کلاسور محتوی چند ورقه ی درجه بندی شده در آنجا پیدا کردیم و چون تخصصی در این مورد نداشتیم آن را سر جای خود گذاشتیم تا برادران ارتشی بیایند و آنها را مورد معاینه قرار دهند.» «.. در داخل یکی از هلی کوپترها، یک دستگاه رادار روشن بود. فانتوم ها یک دور زدند، سپس دوباره به طرف هلی کوپترها آمدند و به وسیله ی تیربار کالیبر 50، یک رگبار به طرف هلی کوپترها بستند. این رگبار دقیقاً به طرف هلی کوپتری بسته شد که دستگاه رادار در آن روشن بود؛ در یک لحظه آن هلی کوپتر منهدم شد. من به فرمانده مان گفتم: «برادر محمد، بیا از اینجا برویم.» گفت: «فعلاً وقت آن نرسیده، وقتی فانتوم ها دور شدند ما هم می رویم»؛«به محض اینکه صدای فانتوم ها کم شد، ما به سرعت از هلی کوپترها دور شدیم و به هر صورت که بود، حدود 20 متر دویدیم و بعد روی زمین دراز کشیدیم. برادر عباس سامعی که راننده ی ما بود، به طرف من آمد و گفت: « من تیر خوردم، او با سرعت به طرف جاده رفت، برادر رستگاری در حال دویدن بود که من داد زدم تیر خوردم، او در جواب گفت: «من هم زخمی شده ام.» و بعد روی زمین افتاد؛ چون از ناحیه ی پا زخمی شده بود.» «برادر عباس سامعی نیز که روی زمین دراز کشیده بود، بلند شد و مانند انسان های بی حال تلوتلو خورد و به زمین افتاد؛ من فکر کردم که از خستگی این طور شده است. برادر رستگاری خودش را به طرف او کشاند و در کنارش دراز کشید. برادر منتظر قایم هم در طرف دیگر خوابیده بود. رفت و برگشت فانتوم ها همچنان ادامه داشت و دو هلی کوپتر که در آن طرف جاده قرار داشتند؛ هیچ کدام منفجر نشدند (البته بعد از آنکه به طبس رسیدیم، با کمال تعجب شنیدیم که فانتوم ها مجدداً بازگشته و یکی از آن هلی کوپترها را منهدم کرده بود[ند]). من داد زدم سوییچ ماشین کجاست؟ برادر رستگاری گفت: «عباس زخمی شده و بی هوش است.» برادر محمد منتظر قائم همچنان در آن طرف جاده دراز کشیده بود. من به طرف او رفتم، وقتی نزدیک شدم، دیدم مچ دستش قطع شده و پشت سرش افتاده است. فکر کردم مواد منفجره، دستش را قطع کرده است؛ جلوتر رفتم و او را صدا زدم، ولی جوابی نداد. چشمانش باز بود و چهره ی بسیار آرامی داشت، مانند آدمی که در خواب است. زیر بدنش خون زیادی ریخته بود. دیگر دلم نیامد که به او دست بزنم.. برادر زخمی دیگری که همراه محمد به داخل هلیکوپتر رفته است می گوید : « ... در هلیکوپتر اشیاء مختلفی پیدا کردیم . از جمله یک کلاسور که چند ورقه درجه بندی شده و مقداری هم رمز در آن بود ... وقتی فانتومها آمدند و رفتند ، برادر شهید و من از هلیکوپترها پائین آمدیم و به سرعت دور شدیم اما بلافاصله فانتومها برگشتند . ما روی زمین خوابیدیم و به حالت خیز درازکش پیش می رفتیم . برادر عباس گفت : من تیر خوردم . بعد بلند شد ولی تلوتلو خورد و بر زمین افتاد. فرمانده شهید منتظر قائم هم در طرف دیگر خوابیده بود. رفت و برگشت فانتومها همچنان ادامه داشت . به طرف محمد برگشتم ، دیدم که دست چپش قطع شده و پشت سرش افتاده است . او را صدا زدم ولی جوابی نشنیدم . چهره بسیار آرامی داشت . چشمانش تقریبا باز بود و لبانش مثل همیشه لبخند داشت ، آنقدر آرام روی کتفش بر زمین افتاده بود که فکر کردم خواب رفته است ، اما زیر بغل او پر از خون بود ، فهمیدم محمد شهید شده و به آرزویش رسیده است . ما نتوانستیم پیکر به خون خفته او را ببریم. لذا محمد همچنان بر روی ریگهای کویر ، که با خونش رنگین شده بود ، تا صبح با خدای خویش تنها باقی ماند و صبح هم با اینکه از کانال های گوناگون قول هلیکوپتر و هواپیما برای آوردن جسد شهید را به یزد بما دادند و حتی یکبار مردم طبس جمع شدند و با شکوه تمام جسد شهید را تا فرودگاه تشییع کردند و با اینکه برادرانمان حکم برای سوار کردن شهید و زخمیها گرفته بودند ، اما بی نتیجه ماند و سرانجام نزدیک غروب با آمبولانسی که از یزد آمده بود ، شهید و من را به یزد بردند و شهید را فردا صبح با عظمت بی نظیری تشییع کردند ... » خون شهید موجب رسوایی دوستان آمریکا با توجه به اینکه بمباران هواپیماهای ایرانی به دستور بنی صدر خائن ، موجب شهادت شهید منتظر قائم شد ، سوالاتی در مورد علت صدور دستور بمباران غنائم باقیمانده از ارتش آمریکا مطرح شد. پاسخ این سوالات زمانی آشکار شد که بنی صدر از ایران فرار کرد در همان زمان آیت الله مهدوی کنی ... درباره مسائلی که در کمیسیون ( شورای انقلاب ) مطرح شد اظهار داشت : « یکی از مسائل ، مربوط به بمباران کردن هلیکوپترهای باقیمانده و شهادت فرمانده پاسداران یزد در جریان این بمباران و بعضی حوادث دیگر که در این باره واقع شده ، بوده است . شورای انقلاب 3 نفر را مأمور بررسی این حوادث کرد تا این حوادث را پی گیری کنند تا ببینند ماجرای بمباران چه بوده است و چرا توجه نکردند که فرمانده سپاه پاسداران یزد شهید و عده ای مجروح بشوند و پاره ای حوادث دیگر که ذکر آن مصلحت نیست . » همچنین دانشجویان مسلمان یزدی دانشگاه تهران ، خواستار محاکمه عاملین شهادت فرمانده سپاه پاسداران یزد شدند : « برادر مجاهد محمد منتظر قائم در رکاب بت شکن زمان امام خمینی و در رابطه با حمله نظامی احمقانه امریکای جنایتکار که به لطف خدای تبارک و تعالی در هم شکسته شد به شهادت رسید . ما این شهادت پر افتخار را به پیشگاه امام امت و ملت قهرمان ایران و همچنین خانواده محترم شهید تبریک می گوئیم ، ولی ما شهادت برادر مجاهدمان را در رابطه با یک توطئه علیه انقلاب اسلامی ایران می دانیم و از مقامات مسئول خصوصا شخص رئیس جمهوری (بنی صدر) می خواهیم که چگونگی طراحی این توطئه را که منجر به شهادت این برادر رزمنده شد برای ملت رشید ایران و خانواده آن شهید روشن نمایند ...» نیم ساعت بیشتر از خبر رادیو آمریکا مبنی بر وجود اسناد در هلیکوپترها نگذشته بود که صحرای طبس به بهانه وجود مین و کماندوی خیالی بمباران میشود. این اقدام کاملا بر خلاف اصول نظامی و همه موازین منطقی بود. گذشته از اسناد ، هلیکوپترهایی از بین رفت که هر کدام چند میلیون دلار ارزش داشت. رئیس جمهور بنی صدر در مصاحبه تلویزیونی پنجشنبه 26/2/59 خیلی عادی با این \" فاجعه \" برخورد کرد و با رد وجود هرگونه توطئه ، پس از بیست روز تنها به این جمله اکتفا کرد که \"مسأله در حال پی گیری است\"! پس از بمباران هلی کوپترهای آمریکایی ها ـ که اسناد و مدارک مهمی مربوط به ادامه ی طرح و برنامه های آنها پس از انجام دادن مرحله ی اول عملیات در آنها بود ـ بنی صدر علت این اقدام را از بین بردن فرصت دوباره، برای استفاده ی آمریکایی ها از این هلی کوپترها اعلام کرد؛ در حالی که اگر چنین احتمالی وجود داشت، باز کردن وسایل و قطعات حساس پروازی کافی بود. که آنها را از کار بیندازد. علاوه بر این اضافه شدن پنج فروند از مدرن ترین هلی کوپترهای جهان به نیروی هوایی ایران می توانست غنیمت جنگی بسیار خوبی باشد که با این اقدام خائنانه ی بنی صدر تحقق نیافت. برخی سؤالهای کلی: 1- نکته اساسی و مهمی که باید مورد توجه باشد اینست که ارتش در حالت زمان وقوع حمله آماده باش جنگی به سر می برده است !! 2- در اسفند ماه 1358 بدلیل عدم وجود پوشش هوائی در منطقه شرق کشور، استقرار دو دستگاه رادار به تصویب رسیده بود. این اقدام تا زمان وقوع حادثه انجام نشد . با وجود آماده باش نظامی ، رادارهایی که در آن منطقه وجود داشتهاند ، غیر علمیاتی اعلام شدند و خبر ورود هواپیماهای آمریکایی یا اصلا گزارش نشد و یا به این گزارشها ترتیب اثر ندادند 3-طبق امریه شماره 256-16-1412 مورخ 3/2/59 (دو روز قبل از حمله آمریکا به طبس)معاونت عملیاتی پدافند هوایی مقرر شده بود آتشبارهای ضد هوایی23 میلیمتری مستقر در تهران ، مشهد ، شیراز ، بابلسر با کلیه تجهیزات لازم به مأموریت اعزام گردند . همچنین طبق گزارشات توپهای ضد هوائی مهرآباد و پادگان منظریه نیز برداشته شد و این توپها تا تاریخ 6/2/1359 پس از انتقال از محلهای خود در انتظار و بیهوده در نقطه ای می مانند و بعدا در کمیسیون مورخه 7/2/1359 و سپس طی نامه شماره 48-2/03-412 به تاریخ 10/2/1359 تعداد آتشبارهای اعزامی تقلیل می یابد و بعدا کلا دستور لغو و مسأله منتفی می شود . یعنی بدون هیچگونه استفاده یا عملکردی ، تنها در چند روز تجاوز و توطئه آمریکا ، توپهای ضد هوائی از نقاط حساس و مورد توجه دور می شوند! 4- هلیکوپترهای آمریکایی در سه نوبت عصر جمعه 5/2/59 ساعت 5/6 و 5/10 شب و صبح شنبه 6/2/59 ساعت 7 بمباران شده اند. این عمل پس از اعلام وجود اسناد در هلیکوپترها و در حالیکه در دو نوبت عصر و صبح هوا روشن بوده است و همچنین در حالیکه نخستین بمباران نیز به شهادت برادر محمد منتظر قائم منجر شده بود ، وقوع یافته است. این بمباران بدون تردید به نفع آمریکا تمام شد و تجهیزات نظامی پیشرفته و اسناد محرمانه را از دسترس انقلابیون خارج کرد . در برخی از این اسناد ، نام ایرانیانی که مورد اعتماد آمریکا بودند و کماندوهای آمریکایی در صورت نیاز میتوانستند از آنها کمک بخماهند ذکر شده بود و بنابراین این افراد تمام تلاش خود را به کار بستند تا هویتشان فاش نشود. اما شهادت محمد منتظر قائم مردم و مسئولین را نسبت به وجود توطئه حساس نمود و موجب رسوایی توطئه گران شد.

www.erfan313.blog.ir

موسسه اوج
۱ نظر

زندگی نامه شهید مطهری


در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال ۱۳۱۶ علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.


در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت ۱۲ سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال ۱۳۳۱ در حالی که از مدرسین معروف و ازامیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند.

 

در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال ۱۳۳۴ اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.
کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت ۱ بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد ۱۳۴۲ به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از ۴۳ روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.
پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. سنگینتر می شود. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد.

 

به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال ۱۳۴۹ علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.

در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال ۱۳۵۳ ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود می رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهری اولین شخصیتی است که به خطر سران سازمان موسوم به « مجاهدین خلق ایران » پی می برد و دیگران را از همکاری با این سازمان باز می دارد و حتی تغییر ایدئولوژی آنها را پیش بینی می نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنی بر تدریس در حوزه علمی قم هفته ای دو روز به قم عزیمت نموده و درسهای مهمی در آن حوزه القا می نماید و همزمان در تهران نیز درسهایی در منزل و غیره تدریس می کند. در سال ۱۳۵۵ به دنبال یک درگیری با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرر بازنشسته می شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکاری تنی چند از شخصیتهای روحانی، «جامعه روحانیت مبارز تهران » را بنیان می گذارد بدان امید که روحانیت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانی پیدا کند.

موسسه اوج
۰ نظر

30جمله کوتاه از سخنان مقام معظم رهبری درباره جنگ نرم

ghrib1-این جنگ نرم ، شما جوانهای دانشجو ، افسران جوان این جبهه اید.2-شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه ی جنگ نرم ، یکی اش نگاه خوشبینانه وامیدوارانه است .۳-خط اغفال به خصوص خواص و نخبگان از تاثیر دشمن ، یکی از خطوط القائی و تبلیغاتی دشمن است.۴-در میدان تنظیم شده ی از سوی دشمن بازی نکنید.... چون چه ببرید ، چه ببازید ، به نفع اوست.۵-امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن است.۶-در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود .۷-جنگ نرم، صحنه رویارویی دروغ های بزرگ باواقعیت های تردیدناپذیراست .۸-دراین جنگ نرم،کافی است هواداران جبهه حق بیدارباشندو بیکار ننشینند چراکه زبان حق همیشه مؤثرتراز زبان باطل است.۹-فرهنگ یک سیستم است و دارای انواع و اجزائی است و مهندسی فرهنگ به عنوان یک مهندسی سیستم باید انجام پذیرد .۱۰- فرهنگ یک جامعه، اساس هویت آن جامعه است .۱۱-جنگ نرم یعنی ایجاد تردید در دلها و ذهنهای مردم .۱۲-یکی از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند ۱۳-در جنگ روانی و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی می‌‌آید که آنها را منهدم کند؛۱۴-مؤثرترین سلاح بین‌‌المللی علیه دشمنان و مخالفین، سلاح تبلیغات است؛۱۵-من برنامه های استکبار جهانی علیه ملت ایران را در سه جمله خلاصه می کنم اول: جنگ روانی، دوم جنگ اقتصادی و سوم: مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی.۱۶-کسانی که نسبت به مسائل فرهنگی حساسیت داشته باشند، متوجه مسأله تهاجم فرهنگی خواهند شد.۱۷-کار فرهنگی در ایران اسلامی مسأله ای است که نمی توان لحظه ای از آن غفلت کرد.۱۸-مقابله آمریکا با جمهوری اسلامی ایران عملاً در استمرار جنگ روانی با نظام و ملت ایران، معنا پیدا می کند.۱۹-دشمنان جمهوری اسلامی ایران باورهای سیاسی و دینی و نیز عادات حسنه ملت ما را با تکیه بر ابزارهای فرهنگی هدف گیری کرده اند.۲۰-اکنون فرهنگ اسلام ناب که انقلاب اسلامی براساس آن بنیان نهاده شده است، دقیقاً هدف تهاجم دشمنان اسلام قراردارد.۲۱-برای مقابله اصولی و برنامه ریزی شده با این تهاجم دشمن، لازم است مدیریت متمرکز و هدایت کننده ای در امور فرهنگی به وجود آید.۲۲-شیعه باید مدرن ترین شیوه های تبلیغ را برای رساندن پیام حق خود به دیگران مورد استفاده قرار دهد.۲۳-هدف از عملیات روانی دشمن، تضعیف روحیه ملت ایران و نشانه ای از استیصال دولتمردان آمریکایی است.۲۴-شکی نیست که امروز امواج تبلیغاتی پیچیده و درهم تنیده ی عالم، علیه اسلام متمرکز شده است.۲۵-گستره تهاجم فرهنگیِ جبهه استکبار، همه کشورهای دنیا است اما در این تهاجم مهمترین هدف نظام جمهوری اسلامی است.۲۶-در تهاجم فرهنگی، هدف، ریشه کن کردن فرهنگ ملّی و ازبین بردن آن است .۲۷-تهاجم فرهنگی انجام می گیرد تا فرهنگ خودی را ریشه کن کند .۲۸-فرهنگ مایه اصلی هویت ملت هاست .۲۹-فرهنگ یک ملت است که می تواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فناور، نوآور و دارای آبروی جهانی کند.۳۰-در تهاجم معنوی ، تهاجم فرهنگی ، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشمتان نمی بینید هوشیاری لازم است

موسسه اوج
۲ نظر

دشمن کیست؟


دشمن مسلمان کیست؟

همه میداند!
داعش
انگلیس
اسرایل

اما!
دشمن واقعی کسی است که دیروز الان فردا همیشه در حال جنگ با شیعه هاست . این دشمن هارو میتونیم همه جای جهان ببینیم
روی پشت بوم خونه ها
توی تلوزیون ها
توی کوچه و خیابون ها
تا حالا هزاران ایرانی و جهانی هم تلفات دادیم
اسلحه ها هم معلومه!
دیش
ماهواره
بی حجابی

اصلا پایگاه دشمنامون توی فضای مجازیه
تلگرام
فیسبوک
اینستاگرام
چرا اسرایل میلیارد ها پول میده به ایران واسه اینکه نحوه عزاداری امام حسین (ع) عوض بشه و بعدش قمه زنی به وجود بیاد؟
شهیدان کجایند
دیروز شهیدان رفتند تا توی یه جنگ و شهید شدند
امروز سرباز ها ما ها هستیم
از طرف حق باش نه از طرف نا حق

بسیجی هست
امام زمان (عج) هست
حضرت امام خامنه ای هست
ما هستیم
سنگر حق خالی نمیشه

امیدی هست
دشمن آمریکاست
انتشار بدهید تا شاید مردم رو بتونید اگاه کنید

موسسه اوج
۱ نظر

قمه زنی + تصویر


قمه زنی نقشه دشمنان بود

دشمنت را بشناس                     

موسسه اوج
۰ نظر

قمه‌زنی با چهره شیعه در جهان چه خواهد کرد؟

مردمی با قمه‌ای در دست؛ اگر در روزهای معمول سال، شخصی با چنین مشخصاتی را در خیابان‌ها ببینید، یک تماس با پلیس کافی است تا دستگیر شود؛ اما در عاشورا قمه زنی راه را برای قداره‌بندی باز می‌کند. از آن عجیب‌تر، تیغ‌زنی است که خوشبختانه در کشورمان باب نیست، ولی گروهی از شیعیان افغانستان و عراق به سهم خود، جورمان را در این زمینه می‌کشند!

به گزارش «تابناک»، کوبیدن تیغه قمه بر فرق سر، یک روش قمه زنی است که منجر به مرگ هم شده‌ و کوبیدن مکرر لبه کند قمه بر فرق سر و سپس یک برش‌ روی محل مکرر ضربه خورده، روش دیگری است که قمه زنان به کار می‌گیرند و این عمل را نیز در راستای ‌ارادت به حضرت ابالفضل عباس (ع) می‌دانند؛ هرچند برخی دیگر بر این باورند این کار تماماً از سر ارادات نیست و انگیزه‌های دیگری نظیر خودنمایی نیز در آن هست؛ جنبه‌ای که در سینه زنی ساده قابل تبلور نیست.

با این حال حتی اگر قمه زنی از سر ارادت به شهدای کربلا به ویژه حضرت عباس باشد، قطعاً مورد رضایت قلبی معصومین نیست، چرا که ایشان برای جلوگیری از انحراف دین خدا جان دادند و ظلم بزرگی به اسلام و ‌تشیع است‌که شیعه را با تیغ و قمه معرفی کرد و فلسفه عاشورا را آنچنان در چنین امور انحرافی کشاند که با جست‌و‌جو در منابع غیرفارسی زبان پیرامون محرم و عاشورا و تاسوعا، با حجم انبوهی از تصاویر سر‌ها و تنهای خونین مواجه شد که در میان آن‌ها کودکان نیز هستند.

‌«انّ استعمال السّیوف و السلاسل و الطبول و الابواق و ما یجری الیوم أمثاله فی مواکب العزاء بیوم عاشورا انّما هو مُحرم و هو غیر شرعی / به کار بردن شمشیر‌ها (=قمه‌زنی) و زنجیر‌ها و طبل‌ها و بوق‌ها و کارهایی مانند این امور که امروزه در دسته‌های عزاداری و در روز عاشورا معمول است، همه حرام و غیر شرعی است»؛ این فتوای سید ابوالحسن اصفهانی استاد بزرگانی چون زنده یاد علامه طباطبایی و آیت الله بهجت به حمایت از علامه سید محسن امین و در حرمت قمه بود.

این فتوا پس از آن صادر شد که علامه سید محسن امین پس از نگارش رساله‌ای با نام التنزیه لاعمال الشبیه، که در آن اثبات کرده بود قمه زنی و پاره‌ای از رسوم عزاداری عوام، اعمال غیرشرعی، حرام و شیطانی‌اند و به واسطه همین رساله مورد خشم مردم عوام قرار گرفت و پس از تهمت‌ها و توهین‌های فراوان طردش کردند. شبیه همین فتوا را سید محمدحسین کاشف الغطاء نیز داد و البته در مقابل این نظریات، شیخ نائینی بود که دیدگاهی کاملاً مخالف داشت که بسیاری نیز از نظر آیت الله نائینی در قمه زنی پیروی کرده و می‌کنند.

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی نیز مبارزاتی را با افراط گرایی در عزاداری پی گرفت و چهره‌هایی چون آیت الله محمدباقر صدر و شهید آیت الله مرتضی مطهری نیز در این زمینه گفتارهای صریحی داشتند. استاد مطهری در این باره در کتاب جاذبه و دافعه علی گفته است: «قمه زنی و بلند کردن طبل و شیپور از ارتودکس‌های قفقاز به ایران سرایت کرد و چون روحیه مردم برای پذیرش آن آمادگی داشت، همچون برق در همه جا دوید‌».

مقام معظم رهبری نیز درباره چنین اقداماتی در سال ۷۳ در جمع روحانیون صراحتاً تأکید نمودند: «من حقیقتاً هر چه فکر کردم دیدم نمی‌توانم این مطلب [قمه‌زدن] را که قطعاً یک خلاف و یک بدعت است به اطلاع مردم عزیزمان نرسانم. این کار را نکنند. بنده راضی نیستم. اگر کسی تظاهر به این معنا کند که بخواهد قمه بزند من قلباً از او ناراضی‌ام. این را من جدا عرض می‌کنم. یک وقت بود در گوشه و کنار چند نفر دور هم جمع می‌شدند و دور از انظار عمومی مبادرت به قمه‌زنی می‌کردند و کارشان تظاهر، به این معنا که امروز هست، نبود. کسی هم به خوب و بد عملشان کار نداشت، چرا که در دایره محدودی انجام می‌شد. اما یک وقت بناست که چندهزار نفر ناگهان در خیابانی از خیابان‌های تهران یا قم یا شهرهای آذربایجان و یا شهرهای خراسان ظاهر شوند و با قمه و شمشیر برسر خودشان ضربه وارد کنند. این کار قطعاً خلاف است. امام حسین (علیه السلام) به این معنا راضی نیست. من نمی‌دانم کدام سلیقه‌هایی و از کجا این بدعت‌های عجیب و خلاف را وارد جوامع اسلامی و جامعه انقلابی ما می‌کنند‌».

در چنین شرایطی در کشورمان به رغم ممنوعیت قمه زنی برای جلوگیری از وهن تشیع، شاهد تکرار فراوان چنین رفتاری هستیم و همین امسال نیز در بازار تهران برخی ‌مردم از انجام در خفای قمه زنی به خبرنگار «تابناک» می‌گفتند، هرچند هیچ کدام نه حاضر شدند درباره جزئیات این ماجرا‌ها جلوی دوربین سخن بگویند و نه نقدهایی را که به این خونریزی‌ها داشتند ‌به هر شکل ممکن بیان کردند. طلب نشانی محل‌های قمه زنی را نیز به سادگی رد می‌کردند، تا احیاناً مسیر تیزی به سمتشان تغییر جهت ندهد!

با این حال در دیگر کشور‌ها از جمله عراق و افغانستان تیغ زنی و قمه زنی ‌‌کاملاً علنی پابرجا بود تا رسانه‌های اروپایی باز هم چنین تصاویری را برای معرفی عزاداران حسینی برگزینند و وهن تشیع بار دیگر رخ دهد؛ امری که پیش از این با هشدار برخی علمای بزرگ و حتی قرار دادن حرمت برای آن همراه شده و در مقابل حتی در این زمینه برای برخی علمای بزرگ نیز داستان‌هایی در راستای مشروع سازی این عمل آوردند که خوشبختانه در‌‌ همان زمان حیات ایشان رد شد.

با این اوصاف، در چنین روزهایی، شاید بتوان با اندکی تأمل در فلسفه ضعیف قمه‌زنی این پرسش را مطرح کرد که آیا قمه‌زنی ارتباطی با فلسفه عاشورا دارد و یا ذره‌ای از جنبه‌های عزای امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) در آن لحاظ شده است و پس از آن برای پیوستن به چنین حرکت‌هایی تیغ برکشید؛ شیعه بیش از تیغ‌ به اندیشه نیاز دارد.

www.erfan313.blog.ir

موسسه اوج
۰ نظر

مهدی صاحب الزمان

دلی دارم که رسوای جهان است

گرفتار بتی ابرو کمان است

نگاهم سوی طاووسی بهشتی است

که نامش مهدی صاحب الزمان(عج)است

موسسه اوج
۰ نظر

هر راه بجز راه تو کج خواهد شد...

هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
ما منتظران اگر بخواهیم همه
امسال همان سال فرج خواهد شد

موسسه اوج
۰ نظر

زمین دلتنگ و مهدی بیقرار است...

زمین دلتنگ و مهدی بیقرار است

فلک شیدا پریشان روزگار است

دلا آدینه شد دلبر نیامد

غروب انتظارم سرنیامد

موسسه اوج
۰ نظر
نویسندگان
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان